من تکه ای از پازل خداوندم
|
من تکه ای از پازل خداوندم…
|
||
نظرات شما عزیزان:
این پیام بازرگانی خارجی ببینین خدایی
مثلا همین تبلیغ آیفون شیش یارو خودشو
کشته با آیفون دومینو درست کرده در حد بنز
بعد ما... بچین بچین بچین بچین نچین بچین چین
چین نچین بچین ن ن نچین آها حالا بچین.gif)
مثلا همین تبلیغ آیفون شیش یارو خودشو
کشته با آیفون دومینو درست کرده در حد بنز
بعد ما... بچین بچین بچین بچین نچین بچین چین
چین نچین بچین ن ن نچین آها حالا بچین
تو اين سريال کيميا يارو پيرمرده (باباي پيمان)
از سال ۵۴ تا ۶۱ يه دونه پالتو تنشه!!
اين ضعف فيلمسازي نيستا!
اين نشون‌دهنده کيفيت لباساي اون موقع بوده.!!!
از سال ۵۴ تا ۶۱ يه دونه پالتو تنشه!!
اين ضعف فيلمسازي نيستا!
اين نشون‌دهنده کيفيت لباساي اون موقع بوده.!!!
شاید چشم های ما نیاز داشته باشند که گاهی با اشک های مان شسته شوند
تا بار دیگر زندگی را با نگاه شفاف تری ببینیم…
تا بار دیگر زندگی را با نگاه شفاف تری ببینیم…
غنچه خوشبختی در جای تاریک و بی صدا و گودی پنهان است که بسیار نزدیک به ماست ولی ما کمتر از آنجا می گذریم و آن دل خود ماست.
ما باید برای خوشبخت زیستن، موقعیت های مناسب ایجاد کنیم، نه اینکه در انتظار آن باشیم.
آغوشت میتواند قشنگترین سرخط خبرها باشد وقتی تو میتوانی قشنگ ترین تیتر زندگی من باشی . . .
واییییییییییی مرسی از نظرات قشنگت خیلی گلی ممنونم ببخش متن هام مثل متن هات قشنگ نیست ابجی گل مرسی.gif)
.gif)
واییییییییییی مرسی از نظرات قشنگت خیلی گلی ممنونم ببخش متن هام مثل متن هات قشنگ نیست ابجی گل مرسی
تو قدر مطلق منی! در آغوش تو احوال من همیشه مثبت است
آن سوی دلتنگی ها همیشه خدایی هست
که داشتنش جبران همه نداشتن هاست
که داشتنش جبران همه نداشتن هاست
با این که قصه من نه شاد بود نه غمگین تمام شد
قصه من گرچه خوندی نبود نیست
این کتاب قشنگ تمام شد♥
قصه من گرچه خوندی نبود نیست
این کتاب قشنگ تمام شد♥
قــــدر لـحـظـه ها را بـــدان
زمـــانـی مـی رســد
کـه تــو دیــگـر قـــادر نــیستی بــگـویـی :
” جــــبـــران مــی کـــنم “ ...
زمـــانـی مـی رســد
کـه تــو دیــگـر قـــادر نــیستی بــگـویـی :
” جــــبـــران مــی کـــنم “ ...
همیشه دعا کنید...
چشمانی داشته باشید
که بهترین ها را در آدم ها ببیند
قلبی ، که خطاکار ترین ها را ببخشد
ذهنی ، که بدیها را فراموش کند
و روحی که هیچگاه ،
" ایمانش به خدا را از دست ندهد "
چشمانی داشته باشید
که بهترین ها را در آدم ها ببیند
قلبی ، که خطاکار ترین ها را ببخشد
ذهنی ، که بدیها را فراموش کند
و روحی که هیچگاه ،
" ایمانش به خدا را از دست ندهد "
برایت دعا می کنم !!
دستت در دست او که دوستش داری گره بخوره
که خود خود خوشبختیست!!
دستت در دست او که دوستش داری گره بخوره
که خود خود خوشبختیست!!
♥چقَـدر پــَـر می کِشَـد دلـَـ♥ــمـ
♥ بـه هــَـ♥ــوآی تـُـو
♥ اِنگـــآر تَمـآمـِ پـَرَنـده ـهآی جَهـآن در قـَلبـ♥ـَمـ
♥ آشیــ♥ـآنـِـه کَرده اَنـد
♥ بـه هــَـ♥ــوآی تـُـو
♥ اِنگـــآر تَمـآمـِ پـَرَنـده ـهآی جَهـآن در قـَلبـ♥ـَمـ
♥ آشیــ♥ـآنـِـه کَرده اَنـد
_____****__________****
___***____***____***__ ***
__***________****_______***
_***__________**_________***
_***____--------____________***
_***______--------------------_***
__***_______-------------____***
___***_________________***
____***______________ ***
______***___________***
________***_______***
__________***___***
____________*****
_____________***
______________*
تقدیم به کسی ثابت کرد خوب بودن ساده است
تقدیم به کسی که با گل بود ثابت کرد میتوان مثل گل بود
خیلی گلی ♥.gif)
___***____***____***__ ***
__***________****_______***
_***__________**_________***
_***____--------____________***
_***______--------------------_***
__***_______-------------____***
___***_________________***
____***______________ ***
______***___________***
________***_______***
__________***___***
____________*****
_____________***
______________*
تقدیم به کسی ثابت کرد خوب بودن ساده است
تقدیم به کسی که با گل بود ثابت کرد میتوان مثل گل بود
خیلی گلی ♥
خوبی را ارزو میکنم برای کسانی ک یاد نگرفتند بد باشند
ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻧﻤﯽ ﺑﺮﺩ! ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﻫﺎﯼ ﺳﺮﺩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ...!!!
دوستی میان ساکنین زمین زیباست... محبت را بیاموزیم
محبت همه چیز را شکست مید هد
اما خود هیچوقت شکست نمیخورد
محبت همه چیز را شکست مید هد
اما خود هیچوقت شکست نمیخورد
ی سلامی هم بکنیم ب اونایی ک منو دوس دارن
سلام گلچین کننده روزگار
سلام گلچین کننده روزگار
من اگه یه غده سرطانی هم بودم ۰۰۰۰
با شناختی که از خودم دارم باز هم پیشرفت نمی کردم
از این خوش خیما میشدم@_@
با شناختی که از خودم دارم باز هم پیشرفت نمی کردم
از این خوش خیما میشدم@_@
زنــدگــی کـن . . .
روزمــره گی ، عـیـن مـــردن اســت !
حـتی اگـه شــب رو دیــر خــوابـیـدی ، صـبـح زود بـیــدار شــو !
زیــر بـارون راه بــرو ، نـتـرس از خـیـس شــدن !
هــر چـنـد وقـت یـه بـار یـه نــقـاشی بـکش !
تـوی حـمــوم آواز بخــون ، آب بـازی کـن ، چـه اشــکالی داره ؟!
بـی مــنـاسـبـت کــادو بـخـر ! بـگو ایـن تــوی ویـتریـن بــرای تــو بــود
هَدی♠ӇƛƊƳ♠ 
ساعت19:54---9 آذر 1394
از همان روزی که “پایت” را از زندگی ام پس کشیدی
زندگی ام دگر “پا” نگرفت !
معشوق به سامان شد تا باد چنین باد
کفرش همه ایمان شد تا باد چنین باد
زان لب که همی زهر فشاندی به تکبر
اکنون شکر افشان شد تا باد چنین باد
آن غمزه که بد بودی با مدعی سست
امروز بتر زان شد تا باد چنین باد
آن رخ که شکر بود نهانش به لطافت
اکنون شکرستان شد تا باد چنین باد
حاسد که چو دامنش ببوسید همی پای
سر چو گریبان شد تا باد چنین باد
نعلی که بینداخت همی مرکبش از پای
تاج سر سلطان شد تا باد چنین باد
پیداش جفا بودی و پنهانش لطافت
پیداش چو پنهان شد تا باد چنین باد
چون گل همه تن بودی تا بود چنین بود
چون باده همه جان شد تا باد چنین باد
دیوی که بر آن کفر همی داشت مر او را
آن دیو مسلمان شد تا باد چنین باد
تا لاجرم از شکر سنایی چو سنایی
مشهور خراسان شد تا باد چنین باد
سنایی
کفرش همه ایمان شد تا باد چنین باد
زان لب که همی زهر فشاندی به تکبر
اکنون شکر افشان شد تا باد چنین باد
آن غمزه که بد بودی با مدعی سست
امروز بتر زان شد تا باد چنین باد
آن رخ که شکر بود نهانش به لطافت
اکنون شکرستان شد تا باد چنین باد
حاسد که چو دامنش ببوسید همی پای
سر چو گریبان شد تا باد چنین باد
نعلی که بینداخت همی مرکبش از پای
تاج سر سلطان شد تا باد چنین باد
پیداش جفا بودی و پنهانش لطافت
پیداش چو پنهان شد تا باد چنین باد
چون گل همه تن بودی تا بود چنین بود
چون باده همه جان شد تا باد چنین باد
دیوی که بر آن کفر همی داشت مر او را
آن دیو مسلمان شد تا باد چنین باد
تا لاجرم از شکر سنایی چو سنایی
مشهور خراسان شد تا باد چنین باد
سنایی
از دوست به هر جوری بیزار نباید شد
از یار به هر زخمی افگار نباید شد
ور جان و دل و دین را افگار نخواهی کرد
با عشق خوش شوخی در کار نباید شد
گر زان که چو عیاران از عهده برون نایی
دلدادهٔ آن چابک عیار نباید شد
هر گه که به ترک جان آسان نتوانی گفت
پس عاشق آن دلبر خونخوار نباید شد
چون سوختن دل را تن در نتوان دادن
از لاف به رعنایی در نار نباید شد
خواهی که بیاسایی مانند سنایی تو
هرگز ز می عشقش هشیار نباید شد
خواهی که خبر یابی از خود ز نگار خود
الا ز وجود خود بیزار نباید شد
سنایی
از یار به هر زخمی افگار نباید شد
ور جان و دل و دین را افگار نخواهی کرد
با عشق خوش شوخی در کار نباید شد
گر زان که چو عیاران از عهده برون نایی
دلدادهٔ آن چابک عیار نباید شد
هر گه که به ترک جان آسان نتوانی گفت
پس عاشق آن دلبر خونخوار نباید شد
چون سوختن دل را تن در نتوان دادن
از لاف به رعنایی در نار نباید شد
خواهی که بیاسایی مانند سنایی تو
هرگز ز می عشقش هشیار نباید شد
خواهی که خبر یابی از خود ز نگار خود
الا ز وجود خود بیزار نباید شد
سنایی
ای جان جهان کبر تو هر روز فزونست
لیکن چه توان کرد که وقت تو کنونست
نشگفت اگر کبر تو هرگز نشود کم
چون خوبی دیدار تو هر روز فزونست
عالم ز جمال تو پرآوازه شد امروز
زیرا که جمال تو ز اندازه برونست
در زلف تو تاب و گره و بند و شکنجست
در چشم تو مکر و حیل و زرق و فسونست
تا من رخ چون چشمهٔ خورشید تو دیدم
چشمم ز غم عشق تو چون چشمهٔ خونست
ای رفته ز نزدیک سنایی خبرت هست
کز عشق تو حال من دل سوخته چونست
از مهر تو چون نقطهٔ خونست دلم زانک
بر ماه ترا دایرهٔ غالیه گونست
سنایی
لیکن چه توان کرد که وقت تو کنونست
نشگفت اگر کبر تو هرگز نشود کم
چون خوبی دیدار تو هر روز فزونست
عالم ز جمال تو پرآوازه شد امروز
زیرا که جمال تو ز اندازه برونست
در زلف تو تاب و گره و بند و شکنجست
در چشم تو مکر و حیل و زرق و فسونست
تا من رخ چون چشمهٔ خورشید تو دیدم
چشمم ز غم عشق تو چون چشمهٔ خونست
ای رفته ز نزدیک سنایی خبرت هست
کز عشق تو حال من دل سوخته چونست
از مهر تو چون نقطهٔ خونست دلم زانک
بر ماه ترا دایرهٔ غالیه گونست
سنایی
ترا دل دادم ای دلبر شبت خوش باد من رفتم
تو دانی با دل غمخور شبت خوش باد من رفتم
اگر وصلت بگشت از من روا دارم روا دارم
گرفتم هجرت اندر بر شبت خوش باد من رفتم
ببردی نور روز و شب بدان زلف و رخ زیبا
زهی جادو زهی دلبر شبت خوش باد من رفتم
به چهره اصل ایمانی به زلفین مایهٔ کفری
ز جور هر دو آفتگر شبت خوش باد من رفتم
میان آتش و آبم ازین معنی مرا بینی
لبان خشک و چشم تر شبت خوش باد من رفتم
بدان راضی شدم جانا که از حالم خبر پرسی
ازین آخر بود کمتر شبت خوش باد من رفتم
سنایی
تو دانی با دل غمخور شبت خوش باد من رفتم
اگر وصلت بگشت از من روا دارم روا دارم
گرفتم هجرت اندر بر شبت خوش باد من رفتم
ببردی نور روز و شب بدان زلف و رخ زیبا
زهی جادو زهی دلبر شبت خوش باد من رفتم
به چهره اصل ایمانی به زلفین مایهٔ کفری
ز جور هر دو آفتگر شبت خوش باد من رفتم
میان آتش و آبم ازین معنی مرا بینی
لبان خشک و چشم تر شبت خوش باد من رفتم
بدان راضی شدم جانا که از حالم خبر پرسی
ازین آخر بود کمتر شبت خوش باد من رفتم
سنایی
عاشقی تا در دل ما راه کرد
اغلب انفاس ما را آه کرد
بود هر باری دلم عاشق به طوع
برد و زیر پای عشق اکراه کرد
عیش چون نوش مرا چون زهر کرد
صبر چون کوه مرا چون کاه کرد
باز در شهر مسلمانان مغی
کرد ما را بسته و ناگاه کرد
از تن باریک من زنار ساخت
وز دل سنگینم آتشگاه کرد
با همه محنت که دیدم من به عشق
کو مرا بی قدر و آب و جاه کرد
نیک خواهم عشق را گر چه مرا
او به کام دشمن و بدخواه کرد
سنایی
اغلب انفاس ما را آه کرد
بود هر باری دلم عاشق به طوع
برد و زیر پای عشق اکراه کرد
عیش چون نوش مرا چون زهر کرد
صبر چون کوه مرا چون کاه کرد
باز در شهر مسلمانان مغی
کرد ما را بسته و ناگاه کرد
از تن باریک من زنار ساخت
وز دل سنگینم آتشگاه کرد
با همه محنت که دیدم من به عشق
کو مرا بی قدر و آب و جاه کرد
نیک خواهم عشق را گر چه مرا
او به کام دشمن و بدخواه کرد
سنایی
عاشق مشوید اگر توانید
تا در غم عاشقی نمانید
این عشق به اختیار نبود
دانم که همین قدر بدانید
هرگز مبرید نام عاشق
تا دفتر عشق بر نخوانید
آب رخ عاشقان مریزید
تا آب ز چشم خود نرانید
معشوقه وفا به کس نجوید
هر چند ز دیده خون چکانید
اینست رضای او که اکنون
بر روی زمین یکی نمانید
اینست سخن که گفته آمد
گر نیست درست بر مخوانید
بسیار جفا کشید آخر
او را به مراد او رسانید
اینست نصیحت سنایی
عاشق مشوید اگر توانید
سنایی
تا در غم عاشقی نمانید
این عشق به اختیار نبود
دانم که همین قدر بدانید
هرگز مبرید نام عاشق
تا دفتر عشق بر نخوانید
آب رخ عاشقان مریزید
تا آب ز چشم خود نرانید
معشوقه وفا به کس نجوید
هر چند ز دیده خون چکانید
اینست رضای او که اکنون
بر روی زمین یکی نمانید
اینست سخن که گفته آمد
گر نیست درست بر مخوانید
بسیار جفا کشید آخر
او را به مراد او رسانید
اینست نصیحت سنایی
عاشق مشوید اگر توانید
سنایی
سلام♥
ممنون از حضور پرمهرتان و ممنون بابت لینک
من تمام لینکدونیم را با اسم نویسنده وبلاگ لینک کردم اشکالی داره؟؟♥
پاسخ:سلام مرسی از شما...نه مشکلی نیست!!
ممنون از حضور پرمهرتان و ممنون بابت لینک
من تمام لینکدونیم را با اسم نویسنده وبلاگ لینک کردم اشکالی داره؟؟♥
پاسخ:سلام مرسی از شما...نه مشکلی نیست!!
از روزی که نامتـــ
ملکه ی ذهنمـــ شد،
احساســ می کنمــ جمجمه امـــ
با شکوه ترینـــ امپراتوری دنیاستـــ...
در من
خون جریان ندارد !
تمامَـم ،
جبر ِ یخ زده ایست
به نام ِ زندگی
هــزار بـار آمـدم خطــت بزنم از قلبم
خود خودت را
یــادت را
اسمــت را
امــا
فقط قلبــم پر شد از خط خطی های عاشقانـه !
خود خودت را
یــادت را
اسمــت را
امــا
فقط قلبــم پر شد از خط خطی های عاشقانـه !
ای فــلـــڪ…!!!!
گــَــر مــن نــمــیــزآבی ،اجـــاقــت ڪــور بــوב؟؟
مــَـن ڪـﮧ خـوב راضـی بـﮧ ایـن خـلـقـت نَـبـوבم ،زور بـود؟؟
مـَـن ڪـﮧ بـآشـَم یـآ نـَـبـآشـَم ڪـآر בُنـیـآ ،
لَـنـگ نـیـسـت…
…مـَـن بـمـیـرَم بـآ بـمـآنـَـم کـــه کســـی ،
ב لـتـنـگ نـیـسـت…
عشق
مرگ نیست زندگی است ،
سخت نیست عین سادگی است
عشق
عاشقانه های باد و گندم است ،
اولین پناهگاه کودکی آخرین پناهگاه آدم است
مرگ نیست زندگی است ،
سخت نیست عین سادگی است
عشق
عاشقانه های باد و گندم است ،
اولین پناهگاه کودکی آخرین پناهگاه آدم است
وقتی دستان تو در دست من نباشد
دست را می بازم
حتی اگر تمام حکم های دل
در دست من باشد!
دست را می بازم
حتی اگر تمام حکم های دل
در دست من باشد!
هـر شــب از پُـشـت صـفـحـه ے کـوچـکه ِ مـوبـایـلم
در آغـوش مـے گـیـــــرمت
و نـمـیـدانـے کـه چـه آرامـشـے سـت
هـمـیـــن آغــــــوش خـیــــالـے
در آغـوش مـے گـیـــــرمت
و نـمـیـدانـے کـه چـه آرامـشـے سـت
هـمـیـــن آغــــــوش خـیــــالـے
مردونه حــــــرف بزن ، مــــ♥ـــــردونه بخنــــــد ، مردونه گریــــــه کن ،
مــــــردونه عشـــ♥ـــق بورز ، مردونه ببــــــــخش ، . . . !
مرد بــــــاش و هیچ وقت نامـــ♥ــردی نکن ؛
مخصوصـــــا در حق کســـــی که باورت کـــ♥ـــرده
و بهـــــت تکیـــــه کرده.....
مــــــردونه عشـــ♥ـــق بورز ، مردونه ببــــــــخش ، . . . !
مرد بــــــاش و هیچ وقت نامـــ♥ــردی نکن ؛
مخصوصـــــا در حق کســـــی که باورت کـــ♥ـــرده
و بهـــــت تکیـــــه کرده.....
چــہ کـسـی بــرای عـشــــق بــازی مــا شـعـــر
اتــل مـتـل خـوانـــנ...
کــہ پــات رو بــہ ایـــن راحـتـــــی
از زنــــــدگـیــــــم ورچـیـــנی...؟؟؟
اتــل مـتـل خـوانـــנ...
کــہ پــات رو بــہ ایـــن راحـتـــــی
از زنــــــدگـیــــــم ورچـیـــנی...؟؟؟
یه ﺑﭽﻪ ﺩ ﯾﺪﻡ ،
ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻪ …
ﺗو ﺩﻟﻢ ﮔﻔﺘﻢ ،
ﺗﻮ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻮ ،
ﺑﺒﯿﻦ ﭼﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻦ …
ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻪ …
ﺗو ﺩﻟﻢ ﮔﻔﺘﻢ ،
ﺗﻮ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻮ ،
ﺑﺒﯿﻦ ﭼﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻦ …
گر از پایان گرفتن غم هایت نا امید شده ای ، به خاطر بیاور زیباترین صبحی كه تا به حال تجربه كرده ای مدیون صبرت در برابر سیاهترین شبی هستی كه هیچ دلیلی برای تمام شدن نمی دید
اینکـه تــُو بـآ دیگـری بـآشی و مــَن بـآ خیـآل تـُو ...
صـَد شـَرف دآرد بـه اینکـه ...
مـَن بـآ تـُو بـآشم و تـُو بـآ فکـر دیگـری ...!
صـَد شـَرف دآرد بـه اینکـه ...
مـَن بـآ تـُو بـآشم و تـُو بـآ فکـر دیگـری ...!
اینجا صدای پا زیاد میشنوم. اما
هیچکدام تو نیستی
دلم خوش کرده خودش را به این فکر
که شاید پابرهنه می آیی
هیچکدام تو نیستی
دلم خوش کرده خودش را به این فکر
که شاید پابرهنه می آیی
تــَرکــَت کَـــرده؟؟؟
شَــب هآ بـ ـه یآدَش گــــریه مـ ـی کـــُنی؟؟؟
نــ ـآرآحَــــت نَبـ ـآش...
یــه روز تــ ـو تَنهـــ ـآ آرزوی زنـــــدگـ ـیش مـ ـی شی
ایـ ـن بَدتـــــَرین انتـ ـقآمــــه!!!
شَــب هآ بـ ـه یآدَش گــــریه مـ ـی کـــُنی؟؟؟
نــ ـآرآحَــــت نَبـ ـآش...
یــه روز تــ ـو تَنهـــ ـآ آرزوی زنـــــدگـ ـیش مـ ـی شی
ایـ ـن بَدتـــــَرین انتـ ـقآمــــه!!!
باور کن هیچ کجــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــای دنیا
بوسه برای اتفاق افتادن نیست
همان طور که
تو برای رفتـــــــــــــــــــــــــــ ــــن نبودی
به خدا راست می گویم
وقتی دست هایت مال من نیست
خط عمر کف دستم روز به روز کوتاه تر می شود
بوسه برای اتفاق افتادن نیست
همان طور که
تو برای رفتـــــــــــــــــــــــــــ ــــن نبودی
به خدا راست می گویم
وقتی دست هایت مال من نیست
خط عمر کف دستم روز به روز کوتاه تر می شود
ازم پرسید: دوستم داری؟
گفتم: آره…
گفت: چقدر؟
گفتم: از اینجا تا خدا…
اشک تو چشاش جمع شد و گفت:
مگه الان نگفتی که خدا از همه چیز به ما نزدیک تره؟!!
چشــمانت را بــرای زندگــی مــی خــواهــم
اسمت را برای دلخوشی می خواهم
دلــــت را بـــرای عاشـــــــــــــــقی مــــی خــــواهــــم
صدایت را برای شادابی می شنوم
دستت را برای نوازش...
و پایــت را بـــــــرای همراهــــی مـــــی خواهــــــــــم
عطرت را برای مستی می بویم
خیالت را برای پرواز می خواهم و
خودت را برای پرستش.....
اسمت را برای دلخوشی می خواهم
دلــــت را بـــرای عاشـــــــــــــــقی مــــی خــــواهــــم
صدایت را برای شادابی می شنوم
دستت را برای نوازش...
و پایــت را بـــــــرای همراهــــی مـــــی خواهــــــــــم
عطرت را برای مستی می بویم
خیالت را برای پرواز می خواهم و
خودت را برای پرستش.....
ســـــکوت کن
بـــــگذار بغضـــــتــــــــــ نشـــــکند...
گـــــاه...
ســـــبک نشـــــوی
سنـــــگـــــین تـــــری
بـــــگذار بغضـــــتــــــــــ نشـــــکند...
گـــــاه...
ســـــبک نشـــــوی
سنـــــگـــــین تـــــری
◘ کفشهای آخرین دیدارمان را
◘ برق انداخته ام
◘ چقدر برای پاهایم کوچکند
◘ برق انداخته ام
◘ چقدر برای پاهایم کوچکند
درد من تنهاییم نیست!
درد من این است که هر روز از خودم مى پرسم
مگر خودش مرا انتخاب نکرد؟!
درد من این است که هر روز از خودم مى پرسم
مگر خودش مرا انتخاب نکرد؟!
مرا کجا صدقه کرده ای
که مدام بلای بی تو بودن
به سرم می آید !
که مدام بلای بی تو بودن
به سرم می آید !
تو را مرور می کنم به تکرار؛
تا خاموشی ام، نشان از فراموشی ام نباشد ...
تا خاموشی ام، نشان از فراموشی ام نباشد ...
برچسبها:
تبادل لینک هوشمند 
<-PollName->
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
